کد مطلب:78299 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:355

پایگاه رفیع علم امام











شناخت پایگاه علم امام علی (ع) و آگاهی از مراتب كمال و عرفان و آگاهی آن امام همام از كاینات، در توان و گنجایش علمی انسانها نیست. چرا كه مقام علمی و پایگاه عرفان و آگاهی آن حضرت به حدی رفیع و بلند مرتبه است، كه ظرفیت محدود علمی انسان را قدرت درك و توان فهم آن نیست. بر اساس این حقیقت به منظور آشنایی مختصر با مقام علمی و عرفانی آن حجت حق و عبد صالح و برگزیده ی پروردگار، گوش جان و هوش دل به گفتار پیامبر خدا (ص) در ارتباط با مقام علمی آن حضرت، و سپس به سخنان امیرمومنان علی (ع) در تعریف و تبیین پایگاه علمی خود می سپاریم. در ذیل به نقل احادیثی از رسول الله (ص) در این رابطه می پردازیم:

عن الرضا عن آبائه عن الباقر عن جابر الانصاری قال: قال رسول الله (ص): انا خزانه العلم و علی مفتاحه، فمن اراد الخزانه فلیات المفتاح.[1].

[صفحه 191]

«امام علی بن موسی الرضا (ع) به نقل از پدرانش از امام محمد باقر (ع) و ایشان به روایت جابر انصاری فرمود: جابر گفت، از پیامبر خدا (ص) شنیدم كه آن حضرت فرمودند:

«من گنجینه ی دانش و علی كلید آنست، پس هر كس دستیابی به گنجینه را می خواهد، باید كلید آن را دریابد».

عن ابن عباس قال: قال رسول الله (ص):

انا دار الحكمه و علی بابها، فمن اراد الحكمه فلیات الباب.[2].

«ابن عباس می گوید، كه رسول خدا (ص) فرمودند:

من خانه ی حكمت را مانندم و علی در آن خانه است. پس هر كس كه می خواهد به خانه ی حكمت درآید، باید از در آن خانه وارد شود».

عن ابن عباس قال: قال رسول الله (ص):

علی بن ابی طالب اعلم امتی و اقضاهم فیما اختلفوا فیه من بعدی.[3].

«ابن عباس می گوید، كه پیامبر خدا (ص) فرمودند:

علی بن ابیطالب (ع) داناترین افراد امت من و شایسته ترین آنها به داوری در اموریست كه پس از من در آن اختلاف نظر دارید».

قال ابن عباس: علی علم علما علمه رسول الله (ص) و رسول الله علمه الله فعلم النبی (ص) من علم الله و علم علی من علم النبی و علمی من علم علی (ع) و ما علمی و علم اصحاب محمد (ص) فی علم علی الا كقطره فی ابحر.[4].

[صفحه 192]

«ابن عباس علیه الرحمه گفت:

«علی (ع) از دانشی بهره مند بود كه پیامبر خدا (ص) به او آموخته و پیامبر خدا را پروردگار تعلیم فرموده بود. بنابراین علم رسول الله (ص) از علم خدا و علم علی (ع) از علم رسول الله (ص) و دانش من از علم علی (ع) است. و دانش من و یاران محمد (ص) در برابر علم و دانش امام علی (ع) چیزی نیست جز قطره ای از هفت دریا».

عن ابی بصیر قال: قال رسول الله (ص):

ان الله تبارك و تعالی فرض العلم عن سته اجزاء، فاعطی علیا خمسه اجزاء و له سهم فی الجزء الاخر مع الناس.[5].

«ابوبصیر گوید كه پیامبر خدا (ص) فرمود:

همانا پروردگار متعال علم را به شش بخش مقرر فرموده، پنج قسمت از آن را به علی (ع) بخشیده و آن حضرت را در جزء ششم نیز با همه ی مردم سهیم كرده است».

عن جابر بن عبدالله قال: اخذ النبی (ص) بعضد علی (ع) فقال:

هذا امیر البرره و قاتل الكفره، منصور من نصره، مخذول من خذله، ثم مدبها صوته فقال: انا مدینه العلم و علی بابها، فمن اراد العلم فلیات الباب.[6].

«جابر بن عبدالله گفت، پیامبر اكرم (ص) بازوی علی (ع) را گرفت و فرمود:

این مرد امیر نیكوكاران و كشنده ی كافران است، هر كس كه او را یاری

[صفحه 193]

كند، نصرت و یاری می شود. و هر كس وی را تنها گذارد، خوار و ذلیل می شود و آنگاه فرمود:

من شهر دانشم و علی در آن شهر است، پس هر كس كه جویای علم است، باید كه از در آن وارد شود».

پس از بیان احادیثی چند از پیامبر خدا (ص) درباره ی مقام علمی امام علی (ع)، اینك نهج البلاغه ی شریف را می گشائیم و به قسمتهایی از سخنان امام علی علیه السلام در رابطه با پایگاه علمی و مقام عرفانی آن حضرت توجه می كنیم. باشد كه از این رهگذر معرفت ما نسبت به آن امام بزرگوار و عزیز بیشتر شده، و گامی به آستان رفیع شناخت امام علیه السلام نزدیكتر شویم.

امام علی (ع) پس از رحلت جانسوز رسول الله (ص) و حوادث تلخ و شومی كه بعد از پیامبر، مانند پاره های شب سیاه، آسمان اسلام و حیات امام (ع) را فرا گرفت و خلافت رسول الله و زعامت امت اسلامی را دستخوش خواهشهای نفسانی، آرمانها و آرزوهای شیفتگان قدرت و حكومت و دست پروردگان توطئه و وسوسه های شوم شیطان كرد، در بیان شخصیت ملكوتی و مقام رفیع ایمانی و علمی خود فرمود:

اما و الله لقد تقمصها ابن ابی قحافه و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی. ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر، فسدلت دونها ثوبا و طویت عنها كشحا و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء، او اصبر علی طخیه عمیاء، یهرم فیها الكبیر و یشیب فیها الصغیر، و یكدح فیها مومن حتی یلقی ربه. فرایت ان الصبر علی ها تا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی

[صفحه 194]

الحلق شجا، اری تراثی نهبا.[7].

«هان، به خدا سوگند كه پسر ابی قحافه جامه ی خلافت را به تن كرد، در حالی كه نیك می دانست من در رابطه با خلافت مانند قطب میانه ی آسیا هستم. سیل دانش و معرفت از سرچشمه ی وجود من فرومی ریزد، و پرده ی اندیشه و خیال به اوج رفعت من نمی رسد. با این حال جامه ی خلافت را رها كرده پهلو از آن تهی كردم. و در این فكر بودم كه آیا با دست بریده حمله كنم، یا بر ظلمت كوری مردم شكیبا باشم؟

شرایطی- پیش آمد- كه سالمندان را فرسوده و ناتوان، جوانان را پژمرده و پیر می ساخت و مومن در چنین شرایطی رنج می برد، تا مرگ او فرامی رسید».

امام علی علیه السلام طی بیانات گرم و دلنشینی كه با یكی از یاران صادق و با وفای خود كمیل بن زیاد ایراد فرموده، درباره ی مقام علمی و پایگاه رفیع آگاهی و عرفان خویش می فرماید:

یا كمیل ابن زیاد...

ها ان ههنا لعلما جما (و اشار بیده الی صدره) لو اصبت له حمله، بلی اصبت لقنا غیر مامون علیه مستعملا آله الدین للدنیا و مستظهرا بنعم الله علی عباده و بحججه علی اولیائه او منقادا لحمله الحق لا بصیره له فی احنائه، ینقدح الشك فی قلبه لاول عارض من شبهه، الا لا ذا و لا ذاك، او منهوما باللذه سلس القیاد للشهوه، او مغرما بالجمع و الادخار، لیسا من رعاه الدین فی شی ء شبها

[صفحه 195]

بهما الانعام السائمه، كذلك یموت العلم بموت حاملیه.[8].

«ای كمیل!

بدان كه در اینجا (و به سینه ی خود اشارت فرمود) دانشی است انباشته، اگر- فرا گیرانی- برای آن می یافتم. آری! یافتم آن را كه تیز دریافت بود، لیكن امین نمی نمود، با دین دنیا می اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برتری می جست و به حجت علم بر دوستان خدا بزرگی می فروخت. یا كسی كه پیرو خداوندان دانش است، اما در شناختن نكته های باریك آن او را نه بینش است. چون نخستین شبهت كه در دل وی راه یابد درماند- و راه زدودن آن را یافتن نتواند-. بدان- كه برای فراگرفتن دانشی چنان- نه این درخور است و نه آن. یا كسی كه سخت در پی لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته ی فراهم آوردن است و مالی را بر مال نهادن. هیچ یك از اینان اندك پاسداری دین را نتواند و بیشتر به چارپای چرنده ماند. مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین».

امیر موحدان پارسا و سرور آزادگان با اخلاص امام علی (ع) در ارتباط با فتنه ها و توطئه هایی كه پس از رحلت رسول الله (ص)، به منظور نابودی اسلام و تلاشی و اضمحلال امت اسلام طرح و اجراء شد، با بیانی سرشار از حكمت و كلامی برخاسته از آگاهی و درایت می فرماید:

ایها الناس فانا فقات عین الفتنه و لم یكن لیجتری ء علیها احد غیری بعد ان ماج غیهبها و اشتد كلبها، فاسئلونی قبل ان تفقدونی، فو الذی نفسی بیده لا

[صفحه 196]

تسالوننی عن شی ء فیما بینكم و بین الساعه و لا عن فئه تهدی مائه و تضل مائه الا انباتكم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ ركابها و محط رحالها و من یقتل من اهلها قتلا و من یموت منهم موتا. و لو قد فقدتمونی و نزلت بكم كرائه الامور و حوازب الخطوب لا طرق كثیر من السائلین و فشل كثیر من المسوولین و ذلك اذا قلصت حربكم و شمرت عن ساق و كانت الدنیا علیكم ضیقا تستطیلون معه ایام البلاء علیكم، حتی یفتح الله لبقیه الابرار منكم.[9].

«ای مردم! من چشم فتنه و آشوب را كور كردم و غیر از من كسی را یارای دفع آن نبود. و این هنگامی بود كه تاریكی فتنه فراگیر و سختی آن افزون شده بود.[10] بنابراین پیش از آنكه مرا از دست بدهید، هر سئوالی كه دارید از من بپرسید.

سوگند به كسی كه جان من در دست اوست، از حال تا قیامت چیزی از من درباره ی آن گروه كه صد تن را هدایت كنند و صد نفر را گمراه، نمی پرسید،[11] مگر آن كه به شما خبر می دهم از فراخواننده و جلودار و راننده ی آن گروه، و از جای فرود آمدن و بارانداز آنان و از هر یك از آنها كه كشته می شود و یا می میرد. و هرگاه كه مرا از دست بدهید و حوادث ناگوار و كارهای دشوار برای شما پیش آید، بسیاری از پرسشگران سر در

[صفحه 197]

گریبان فرومی برند و بسیاری از پاسخ دهندگان ترسو و ناتوان باشند. و این هنگامی است كه آتش در میان شما زبانه كشیده و شعله ور شود، جهان برای شما تنگ و كوچك شده و روزهای بلا و سختی شما به درازا كشد، تا هنگامی كه خدا نیكان شما را پیروز گرداند.»

امیرمومنان پرهیزگاران خدا ترس، در رابطه با علم و آگاهی خود از حقایق امور و آشنایی و آگاهی خویش از حوادث آینده ای كه در تاریخ اسلام پیش آمد خواهد كرد، با قاطعیت و صراحت كامل می فرماید:

و الله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت، و لكن اخاف ان تكفروا فی برسول الله صلی الله علیه و آله. الا و انی مفضیه الی الخاصه ممن یومن ذلك منه.

و الذی بعثه بالحق و اصطفاه علی الخلق، ما انطق الا صادقا و لقد عهد الی بذلك كله و بمهلك من یهلك و منجی من ینجو و مال هذا الامر و ما ابقی شیئا یمر علی راسی الا افرغه فی اذنی و افضی به الی.[12].

«به خدا سوگند، اگر بخواهم به هر یك از شما خبر بدهم، كه از كجا آمده، به كجا می رود و همه ی ویژگیهای او را بیان كنم، به اینكار توانایم. ولی از آن می ترسم كه درباره ی من چنان بیندیشید، كه باعث شود نسبت به پیامبر اكرم (ص) كافر شوید. آگاه باشید كه من این اسرار را به افراد خاصی (اصحاب سر) كه به آنها اعتماد دارم، می گویم.

و سوگند به پروردگاری كه پیامبر خود را به حق و راستی برانگیخت و

[صفحه 198]

او را به پیامبری بندگانش برگزیده، سخنی جز به راستی نگویم. پیامبر اكرم (ص) همه ی این خبرها، تباهی تباهكاری و رهایی رستگار، و پایان این امر (خلافت رسول الله (ص)) را به من خبر داده است. و از آنچه سرانجام به سر من می آید، مطلبی را فروگذار نكرده، مگر اینكه آن را در دو گوش من فروكرده و به من گفته است».

ظرفیت علمی امام علیه السلام همانند شخصیت آن بزرگوار بی نهایت است. و بر همین اساس آگاهی آن حضرت از حقایق امور و اشیاء و اطلاع ایشان نسبت به حوادث آینده حد و مرزی ندارد. ولی از آنجا كه گنجایش علمی و ظرفیت وجودی انسانها محدود است، امام علیه السلام نمی تواند شخصیت علمی و مقام عرفان و آگاهی خود را برای مردم بیان و اظهار كند. در این باره امام علی (ع) با صراحت و صداقت كامل می فرماید:

و لو تعلمون ما اعلم مما طوی عنكم غیبه اذا لخرجتم الی الصعدات تبكون علی اعمالكم و تلتدمون علی انفسكم و لتركتم اموالكم لا حارص لها و لا خالف علیها و لهمت كل امری ء منكم نفسه لایلتفت الی غیرها، و لكنكم نسیتم ما ذكرتم و امنتم ما حذرتم، فتاه عنكم رایكم و تشتت علیكم امركم...

اما و الله لیسلطن علیكم غلام ثقیف الذیال المیال، یاكل خضرتكم و یذیب شحمتكم، ایه ابا و ذحه.[13].

«اگر آنچه را كه من از غیب می دانم و بر شما پنهانست، بدانید، هر آینه

[صفحه 199]

سر به بیابانها می گذارید، بركردار خویش گریه می كنید، مانند زنان فرزند مرده بر سر و سینه ی خود می كوبید و سرمایه و ثروت خود را بی نگهبان رها می كنید. و هر یك از شما چنان به خود گرفتار شود كه به دیگری نپردازد. دریغا كه هر پند و اندرزی به شما می دهند، فراموش می كنید و از آنچه شما را باز می دارند ایمن می شوید. رای و اندیشه شما سردرگم و كار شما پراكنده و پریشان شده است...

به خدا سوگند پسری از بنی ثقیف بر شما چیره و حاكم خواهد شد، كه از فراوانی تكبر جامه ی خویش بر زمین می كشد و از حقیقت روی گردان است. او سرسبزی شما را می خورد (ثروت و آبرو) و چربیهای شما را آب می كند، (از شدت ظلم و ستم او رنجور و لاغر می شوید) پس بیاور آنچه داری، ای اباوذحه».[14].

دانش و آگاهی امام علیه السلام محدود به زمین و اهل آن نیست، بلكه حوزه ی آگاهی و دانش امام (ع) همه ی عوالم ملك و ملكوت را شامل می شود. و این موهبتی است الهی، كه حق تعالی به برگزیدگان خود، كه عهده دار امامت و هدایت آفریدگان او می باشند، عنایت كرده است. در این رابطه امام مومنان یكتاپرست و پیشوای مجاهدان آزاده علی

[صفحه 200]

علیه السلام می فرماید:

ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض قبل ان تشغر برجلها فتنه تطافی خطامها و تذهب باحلام قومها.[15].

«ای مردم! پیش از آنكه مرا از دست بدهید، هر پرسشی دارید از من بپرسید. چرا كه من به راههای آسمان از راههای زمین داناترم. ای مردم! پیش از آنكه توسن فتنه پای اندازد و مهار گسیخته گام بردارد و خردمندان را پریشان سازد، از من بپرسید».

هنگامی كه ابوسفیان ابن حرب و عباس ابن عبدالمطلب پس از رحلت پیامبر (ص) به قصد بیعت نزد امام علیه السلام شرفیاب شدند، آن بزرگوار خطاب به ایشان فرمود:

... بل اندمجت علی مكنون علم لو بحت به لا ضطربتم اضطراب الارشیه فی الطوی البعیده.[16].

«... سكوت من به دلیل اینستكه در علمی پنهان- از شما- فرورفته ام، اگر آنچه را می دانم آشكار و بیان كنم، هر آینه شما مانند لرزش ریسمان در چاهی ژرف می لرزید».


صفحه 191، 192، 193، 194، 195، 196، 197، 198، 199، 200.








    1. بحارالانوار، ج 40، ص 201.
    2. بحارالانوار، ج 40، ص 207.
    3. بحارالانوار، ج 40، ص 144.
    4. بحارالانوار، ج 40، ص 147.
    5. بحارالانوار، ج 40، ص 143.
    6. مناقب ابن مغازلی، ص 82.
    7. نهج البلاغه فیض، خطبه 3.
    8. نهج البلاغه فیض، حكمت 139.
    9. نهج البلاغه فیض، خطبه 92.
    10. كلام امام علی (ع) به حوادث و جریاناتی كه پس از رحلت پیامبر اكرم (ص) پیش آمد، تصریح و دلالت دارد.
    11. مقصود امام از این كلام اینستكه، اگر به دست خلفای جور و ستم در تاریخ اسلام صد نفر هدایت شوند، در همین حال همین صد نفر گمراه شده اند. چرا كه سر سپردن به پیشگاه رهبر غیر معصوم از جهالت و گمراهی است.
    12. نهج البلاغه فیض، خطبه 174.
    13. نهج البلاغه فیض، خطبه 115.
    14. مقصود از ای ابا و ذحه آنچه داری بیاور این است كه: ای حجاج بن یوسف همه ی نابكاریها و ستمگریهایت را در گذرگاه زمان آشكار كن. این سخن امام (ع) از اخبار غیبی بود كه حضرت به آن اشاره فرمودند و بعد اتفاق افتاد. ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه پیرامون كلام امام (ع) می نویسد:

      «روزی حجاج بر سجاده خود نماز می گزارد، خنفسایی (نام حشره ای است) به سوی او آمد، گفت آن را از من دور كنید، كه وذحه ای از وذح شیطان است. از آن روز به بعد حجاج را اباوذحه نامیدند».

    15. نهج البلاغه فیض، خطبه 231.
    16. نهج البلاغه فیض، كلام 5.